جدول جو
جدول جو

معنی خنده کردن - جستجوی لغت در جدول جو

خنده کردن
(بَ کَ کَ دَ)
خندیدن. بخنده درآمدن: تمانعبه، خنده کرد بکسی. (منتهی الارب). ضحک:
یکی خنده کردی از آن ماجرا
یکی گریه بر صبر آن پارسا.
سعدی (بوستان).
که ناگه نظر در یکی بنده کرد
پریچهره در زیرلب خنده کرد.
سعدی (بوستان).
شمع ارچه بگریه جانگدازی می کرد.
گریه زده خندۀ مجازی می کرد.
سعدی (رباعیات)
لغت نامه دهخدا
خنده کردن
خندیدن
تصویری از خنده کردن
تصویر خنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جان بخشیده به زندگی بازگرداندن حیات بخشیدن احیاء، از تنگدستی و فقر بیرون آمدن سامان دادن به کار کسی. زنده کننده احیا کننده محیی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرده کردن
تصویر خرده کردن
پایمال کردن نابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
(کشتی) داوی است از کشتی و آن پای خود را در پای حریف بند کرده زور بر سینه حریف آوردن است: خصم را کنده چو کردی زغمش فارغ ساز، دست را بر شکمش بند و بدورش انداز، (گل کشتی)، کنده بر پای مجرم و متهم و غیره نهادن: مشارالیه بمیانه گرایلی رفته: علی خان را کنده و دو شاخه کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
Animate, Enliven, Resurrect, Revive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
Grate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
animer, revigorer, ressusciter, raviver
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
râper
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
जीवित करना , फिर से जीवित करना , पुनर्जीवित करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
verlevendigen, tot leven wekken, weer tot leven brengen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
raspen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
memarut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
कद्दूकस करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
menghidupkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
animar, resucitar, revivir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
생기를 불어넣다 , 생동하다 , 부활시키다 , 되살리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
להחיות , להחיות , להחיות , להחיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
לגרר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
animar, ressuscitar, reviver
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
animare, ravvivare, risuscitare, rivivere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
grattugiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
ralar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
切碎
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
使有生气 , 使生动 , 复活 , 复兴
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
ożywiać, ożywić, wskrzeszać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
trzeć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
терти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
оживляти , оживляти , воскресити , відроджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
reiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
beleben, auferstehen, wiederbeleben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
тереть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنده کردن
تصویر زنده کردن
оживлять , оживить , воскрешать , возрождать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
すりおろす
دیکشنری فارسی به ژاپنی